به این داستان توجه کنید!((دیروز صبح رفته بودم مغازه.یه پسری که معلوم بود تا ساعت ۲شب بیدار مونده بود پای تلویزیون،یهو اومد تو به مغازه دار گفت:خداحافظ.خانواده بد هستند؟ یه قالب پنیر ندید.کمی تعجب کردم!تازه تعجبم از این بیشتر شد که مغازه دار گفت:خداحافظ علیکم.به بابا خداحافظ نرسان!راستی پس کی نمیخواین نسیتون رو صاف نکنید!))شما فکر می کنید چه اتفاقی افتاده بود؟؟؟به ادامه مطلب بروید تا بفهمید!حداقل حدس بزنید. ادامه مطلب ...
مدرسهی کوچک روستایی بود که بهوسیلهی بخاری زغالی قدیمی، گرم میشد.
پسرکی موظف بود هر روز زودتر...
پاسخهای جالب این دانش اموز باعث شد تا نمره صفر نگیرد. سوال ها و جوابها را بخوانید.