خنده بازار







خنده بازار/




دکتر نظام وظیفه یه پسر لاغر رو معاینه میکنه تو برگه اش مینویسه : معاف به علت ضعف جسمانی.
پسر با خوشحالی : آخ جون الان میرم زن میگیرم.
دکتر تو ورقه مینویسه : و همچنین دیوانه..

××××××××××××××××××

خنگول دو تا بلوک سیمانی گذاشته بود رو دوشش . داشت میبرد بالای ساختمون. صاحب کارش
میبینه بهش میگه:تو که فرقون داری چرا اینها رو میزاری رو کولت.
خنگول میگه اون دفعه با فرقون بردم چرخهاش پشتم رو اذیت کرد.

××××××××××××

به خنگول میگن برو خبر مرگ پدر همسایه رو بده. میره در میزنه یه پسر میاد دم در . میگه : بابات خونست؟
پسره : نه شب میاد.
خنگول : حالا بشین تا بیاد.

×××××××××××××


خنگول میره در مغازه میگه : آقا یه کیک با نوشابه بدین؟
فروشنده : کیک نداریم ؟
خنگول : پس یه کیک با دوغ بدین.
فروشنده : گفتم کیک نداریم.
خنگول : چرا ناراحت میشی همون کیکو بده خالی خالی بخوریم.

××××××××××××××

  


خنگول میاد تهران سوار تاکسی میشه ولی در ماشینو نمیبنده.
راننده : درب رو ببند.
خنگول : زرنگی! میخوای دربست حساب کنی.

×××××××××××××××

خنگول میره جوراب فروشی. میگه : آقا یه جفت جوراب می خوام.
فروشنده میگه : مردونه؟
خنگول دست میده میگه : مردونه.

××××××××××××××××

خنگول زنگ میزنه تاکسی تلفنی . میگه : آقا ماشین دارید؟
منشی که پشت تلفن بوده میگه : بله.
خنگول میگه : خوش بحالتون ما نداریم.

×××××××××××××××××××
خنگول یه روباه پیدا میکنه به رفیقش میگه : یه روباه پیدا کردم چیکارش کنم؟
رفیقش میگه : ببرش باغ وحش.
فردا رفیقش میگه : بردیش؟
خنگول میگه : آره . تازه امشب هم میخوام ببرمش سینما.
××××××××××××××××××



پسر خسیسه به باباش میگه : پدر جان دیشب خواب دیدم برایم دوچرخه خریدی.
باباش میگه : خیلی خوب پسرم خیابونا خیلی شلوغه وقتی سوار میشی مواظب خودت باش.
×××××××××××
خنگول سوار اسانسور میشه میبینه روش نوشته ظرفیت 5 نفر.
با خودش میگه : عجب بدبختی گیر افتادیم حالا 4 نفر از کجا گیر بیارم.

نظرات 2 + ارسال نظر
محبوبه سه‌شنبه 7 مرداد 1393 ساعت 23:56

خوب بود!!

ممنون

امیر علی سه‌شنبه 7 مرداد 1393 ساعت 22:21

خیلی خوبه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.